کتاب خلوتکده
کتاب خلوتکده
از پلکهایتان ما پلک به هم میزنیم. ایـن کار، چشمک زدن. خوانده میشود. یک برق کوچک سیاه، یک پرده که پایین میافتد و باز بالا میرود: بریدگی صورت گرفته است. چشم مرطوب میشود، دنیا از پا در میآید. شما نمیتوانید بدانید که این چقدر نشاط آور است. چهار هزار استراحت در یک ساعت. چهار هزار گریز مختصر، و موقعی که میگویم چهار هزار ... خب؟ آیا بدون پلک زندگی خواهم کرد؟ خودتان را به حماقت نزنید. بدون پلک، بدون خواب، هر دو یکی است. من دیگر نخواهم خوابید... ولی چطور میتوانم خودم را تحمل کنم؟ تلاشی به کار ببرید تا بتوانید درک کنید: من دارای خلق و خویی آزاردهنده هستم.
صفحه ۱۳