کتاب امریکایی آرام
کتاب امریکایی آرام
در قرن بیستم، رمان بهعنوان حربة ایمان و سیاست و علم و اندیشه بیش از هر زمان در گذشته کاربرد پیدا کرده است. بجز قصههائی که در پائینترین سطحها برای سرگرمی و تخدير لایههای ناآگاه جامعه نوشته میشود، شاید بجرأت بتوان گفت که داستانسرائی محض اکنون مقولهای مربوط به گذشته است. در پس صناعت و سبك و شخصیتپردازی، انتظار این است که در آثار نویسندگان «جدی» پیامی باشد و اهرم نویسندگی نقطة اتکائی بیابد تا وزنی را که با نظریهپردازی محض نمیتوان از جا کند، بجنبش درآورد. اندیشة علمی و فلسفی در حالت ناب تنها با عقل سر و کار دارد و حیطة وسیع احساسات و پیچ و خمهای ضمیر ناهشیار را همچنان دست نخورده باقی میگذارد. کمتر کسی است که از خواندن آثار داروین با فروید به هیجان بیاید و با آنچه نویسنده میگوید در رابطة قلبی قرار بگیرد ولو عقلاً خویشتن را ملزم به تصدیق آن ببيند. ولی هنگامی که همین نظریات بهطور غيرمستقيم در قالب رمانهای امیل زولا یا توماس مان ریخته میشود، در قلمرو گستردهتری از حیات ذهنی تأثیر میگذارد. پیام مقصود، عمیقتر در دل مینشیند و خوانندگان وسیعتری را دربرمیگیرد.
اما آنچه مایة امتياز هنرمند بزرگ از دیگران میشود ماهیت پیام نیست، بلکه شیوة انتقال آن است. اشتفان تسوایگ و توماس مان هر در از فروید متأثر بودهاند. اولی آشکارا در صدد تبليغ است و این برخورد از تأثیر کلامش میکاهد؛ دومی چنان شاعرانه و با ابهام سخن میگوید که در داستانی مانند «مرگ در ونیز» خواننده بیآنکه هشیار باشد و مقاومتی بظهور برساند پیام نویسنده را در دل جای میدهد. از نویسندگانی که به «آوای نرم حزين» میکوشند همزمان در عقل و عواطف خواننده راه یابند و از نیروی هر يك در تکمیل تأثیر در دیگری استفاده کنند، یکی گراهام گرین نویسندة همین کتاب است.