کتاب مرد سوم | نشر شگفت
کتاب مرد سوم | نشر شگفت
1 عدد
ماتینز به من گفت: «چیزی که در مورد او به دلم نمیننشست کاکلش بود. از آن کاکلهای مصنوعی – صاف و طلایی و باقی موهایش درست پشت آن و روی هوا بود. مردی که طاسی را با افتخار نمیپذیرد، حتما بزدل است. او همچنین از آن چهرههایی داشت که خطوطش همچون آرایش به دقت سرجایشان قرار گرفته بودند – خطوط گوشة چشم که افسون و بوالهوسی را ابراز میکنند. او ساخته شده بود تا دل دختران مدرسهایِ عاشق پیشه را ببرد.»
این گفتگو چند روز بعد صورت گرفت – او این داستان را وقتی که سرنخها تقریبا دیگر قابلشناسایی نبودند تعریف کرد. هنگامی که آن توصیف را در مورد دختران مدرسهای به کار برد دیدم که چشمان جستجوگرش ناگهان متمرکز شدند. تصور کردم دختری – درست مانند هر دختر دیگری – در این برف شدید بیرون از دفترِ من با عجله در حال رد شدن است.
«دختر خوشگلیست؟»
او نگاهش را برگرداند و گفت: «من دیگر تا ابد سراغ این مسائل نمیروم. میدانی کالوی، در زندگی یک مرد زمانی فرا میرسد که دیگر همة این ماجراها را کنار میگذارد...»
صفحه ۳