کتاب راهنوردی با نیچه (بشو هر آنچه که هستی)
کتاب راهنوردی با نیچه (بشو هر آنچه که هستی)
آرزومندم همة انسانهایی که برایشان ذرهای اهمیت قائلم به رنج، پریشانی، ناخوشی، بدرفتاری، و هتک حرمت دچار شوند. آرزو دارم که با استهزای کامل خویش، عذاب عدم اطمینان به خویش، و فلاکت شکست بیگانه نمانند: دلم به خاطر ایشان به رحم نمیآید، زیرا که برایشان یگانه چیزی را آرزومندم که ارزش احتمالی فرد را مشخص میکند: اینکه فرد را یارای تاب آوردن باشد.
فردریش نیچه، اراده به قدرت، ۱۸۸۸
نیچه استراحتگاه تابستانیاش را در زیلس-ماریا برای آخرین بار در بیست سپتامبر ۱۸۸۸ ترک گفت. او داشت به سمت تورین میرفت. خلق و خویش بهتر شده و بازدهی فکریاش به اوج خود رسیده بود. حالات غريب نیچه توجه همسایگان و دوستانش را در این شهر ایتالیایی جلب کرد، و همین باعث شد تا جوش و خروش وی - حالتی که میل ندارم نام جنون بر آن بنهم - بیشتر به چشم بیاید. چنانچه نیچه در زیلس-ماريا تنها بود شک ندارم که این بارانهای آفتابی روانی ماهها، و شاید سالها بدون کوچکترین جلب توجه از سر گذرانده میشد. ولی به هر حا در تورین همراهانی داشت که نمیتوانستند به راحتی تغييرات شخصیت او را در این دوران درک کنند.
صفحه ۱۸۳