کتاب سگ سفید
کتاب سگ سفید
2 عدد
«نوح» یا همان جک کرترز، یکی از آدمهایی است که میشود با صفت «آرام» وصفشان کرد. آرامشی به طعنه آمیخته، کـه از قدرت درونیشان حکایت میکند و به قدری به این قدرت خود اطمینان دارند که نیازی به ظاهر ساختن خشونت آن حس نمیکنند. همان بیحرکتی عجیب پیگیر این اندام جسیم و جمع و جور است که از خشونتی مهارشده حکایت میکند، از یک جور خودداری سنجیدهی تن. اما این فکر کسی است که خود عادت کرده است که جانور درون خود را به شدت مهار کند. حال آنکه من سپر انداخته و قبول كردهام که مثل بسیاری از رانندگان وقتی پشت فرمان اتومبیل، یعنی وسیلهى ابراز قدرت خود، مینشینند قادر نیستم جانور مهار پاره کنی را که همه جا در سینه همراه دارم رام کنم و به راه تمدن آورم. به هر حال در هالیوود همه جک را با وجود سردی و بددماغیاش دوست دارند، زیرا او آدمی است که میفهمد وقتی قناریتان را به او میسپارید این مرغک برای شما با قناریهای دیگر فرق دارد و اگر شخصی بوآی خفه کنش را نزد او به پانسیون میگذارد و با التماس از او میخواهد که از او مواظبت مخصوص کند خود را راضی کرده است که از موجود محبوبی دور شود. چون بعضی هستند که این مار را به راستی دوست دارند، زیرا شاید بوآ را حیوانی مییابند که کمتر از دیگر حیوانات به خودشان شبیه است.
«که گفتید معالجهاش کنم؟ »
جک مرا با نگاه سرد آن چشمان آبیاش برانداز میکند.
«چه چیزش را معالجه کنم؟ »
«این سگ به عمد تربیت شده که به سیاه پوستها حمله کند، قسم میخورم، اینکه میگویم خیال نیست. اطمینان دارم! هربار که سیاهی از نزدیکی خانه عبور میکند حیوان هار میشود، اما با سفیدها هیچ! دم میجنباند و دست میدهد.»
صفحه ۲۱