کتاب ها کردن
کتاب ها کردن
1 عدد
مثلا این سوتی که توی گوشم هست همان آهنگ است. صدایش را زیاد میکنم. اگر صدایش را زیاد کرده باشم، تو حتما سریع پیدایت میشود و وسط هال میایستی. یعنی که ناراحتی. یعنی که من اینقدر احمقم که نمیفهمم نباید صدا را زیاد کنم. یعنی که الان وقتش نیست. یعنی که من به اندازه یک گوسفند حالیام نمیشود و یعنی خیلی چیزهای دیگر. و بعد میروی و صدایش را آنقدر کم میکنی که اصلا شنیده نشود. حالا مثلا این ظرفشویی، وسط هال است. تو ایستادهای آن وسط و مشغول همان «یعنیها» هستی تا خوب برایم جا بیفتد. حالا صدا را کم میکنی و من همان طور که میروی توی اتاق خواب نگاهت میکنم. باید ناراحت شده باشم، اگر شده باشم لج میکنم و کلا خاموشش میکنم. مثلا این شوفاژ، درِ اتاق است. شوفاژ را میگیری و محکم میبندی. حالا مثلا صدای بسته شدن در توی خانه میپیچد.
حالا مثلا این سوت همان سکوتی است که همیشه بعد از این جریان شروع میشد. حالا مثلا سکوت است. فقط سکوت است، ولی سوت نیست.
صفحه ۳۶