کتاب رساله ای کوچک در باب فضیلت های بزرگ
کتاب رساله ای کوچک در باب فضیلت های بزرگ
اگر فضیلت میتواند آموختنی باشد، همچنانکه من بر این اعتقادم، این امر بیشتر به وسیله سرمشق گرفتن از دیگران صورت میگیرد تا از طریق کتابها. پس، رسالهای در باب فضیلت به چه دردی میخورد؟ شاید به این درد بخورد: کوشش کنیم دریابیم چه کار باید بکنیم، یا چگونه باید باشیم، یا چگونه باید زندگی کنیم و، دست کم به نحوی هوشمندانه، از این طریق فاصلهای که ما را از بایدها و نبایدها جدا میسازد بسنجیم، عملی ناچیز، عملی ناکافی، ولی عملی ضروری فیلسوفان دانش آموزند. (فقط فرزانه گان استادند) و دانش آموزان به کتاب نیاز دارند. به همین خاطر است که آنها، وقتی کتابهایی که در اختیار دارند خشنودشان نمیکند یا آنها را بیزار میکند، کتابهای دیگری مینویسند. بنابراین، چه کتابی برای هر یک از آنها ضروری تر از رسالهای در باب اخلاق است؟ در عرصه اخلاق، چه چیزی جالبتر از فضیلت است؟ من هم، نه بیشتر از اسپینوزا، عقیده دارم که فایدهای ندارد که مدام بدیها و شرارتها و گناهها را افشا کنیم.