کتاب چمدان
کتاب چمدان
1 عدد
«و من شروع کردم به خواندن. نصفههای حکایت آرداشس هم آمد توی اتاق و روی صندلی نشست. آن وقت تقریبا ساعت ده بود. با چشم به او اشاره کردم که کمی او بخواند اما او میل نداشت بخواند، بیمناسبت نیست که حالا برای شما بگویم که موضوع این حکایت چه بود چون به عقیده من برای فهم مطلب لازم است، که مسیو شولتس این کتاب را اتفاقی نخریده بود و مخصوصا میل داشت که در آن موقع این قصه خوانده شود: مردی پس از هفت سال معشوقهاش را میبیند. این زن یک نفر پروفسور، یک نفر دانشمند بوده و این مرد در خانه آن پروفسور منزل داشته و شاگرد او بوده است. در هفت سال پیش روزی موقعی که این مرد با معشوقهاش مشغول عشقبازی بوده، درحالیکه معشوقهاش یعنی زن پروفسور جلو پاهای او افتاده بوده و سرش را در دامن او پنهان
صفحه 69