کتاب موریانه
کتاب موریانه
1 عدد
تهران گزارش دهم و هزاران بامبول دیگر. تجربه داشتم و سر نخ دستم بود. اینجور کارها البته دقت و مطالعه و پشتکار و دو بهمزنی و هزار حقه داشت. این کار را هر کس میتوانست انجام دهد.
اما شغل و منصبی که به من داده بودند سواد و اطلاعات، ورزیدگی سیاسی و بدهبستان و هزار لم دیگر داشت که من از آنها بیبهره بودم. سر درنمیآوردم که غرض از این حزب بازی که شاهنشاه پس از حادثة خرداد ۱۳۴۲ علم کرده بودند چیست. درست نمیفهمیدم که سیاست موازنه به چه معنی است - مثلاً اگر بنده در راه مبارزه با کمونیسم با چپها در میافتادم و گریبانشان را میگرفتم و بیچارهشان میکردم پس خود شاهنشاه رهبر عظیمالشأن ما چطور در مسکو میفرمودند که «اگر ما میتوانستیم همسایههای خودمان را برگزینیم حتماً دولت اتحاد جماهیر شوروی را انتخاب میکردیم» - البته حکمتی باید در این اظهارنظر مستتر باشد. آخر سیاست آمریکا که حسابی در ویتنام لت و پار شدند چه ربطی به ما دارد که اعليحضرت دستور فرموده بودند در این زمینه در روزنامهها بحث نشود. مخالفین داد و فریاد راه میانداختند که فدا کردن جان جوانان ایران در ظفار و حمایت از یک قلدر نتراشیده نخراشیده چه سودی برای ما دارد.
جواب این حضرات را چه باید داد؟ آیا مقصود این است که ما باید منافع امریکا را در خلیج فارس حفظ کنیم؟ چپها میگفتند که اعليحضرت دستنشاندة امریکاست و بیخواست آمریکا آب از آب تکان نمیخورد. این که با سیاست ناسیونالیسم مثبت جور در نمیآید - بندة حقیر خیلی ناشی بودم و از ته و توی کار سر درنمیآوردم - البته با دقت نطقهای اعليحضرت را در روزنامهها میخواندم و بعضی جملات را حفظ میکردم.
صفحه ۲۵۰