کتاب فرسودگی | نشر کارنامه
کتاب فرسودگی | نشر کارنامه
2 عدد
یکی از دشوارترین کارها که اغلب از آن شانه خالی میکنیم، نگاه داشتن زندگی خود در احساس تازه حیات است. این امر بیگمان از آنجا ناشی میشود که این تازگی هر روزه، جز در صورت نزدیکی مرگ ما و صرفاً به ما حاصل نمیشود. من هر روز به مرگ نزدیک میاندیشم. این اندیشهای معطوف به آینده نیست، اندیشهای معطوف به حال است. این اندیشه اصلا بیمارگونه نیست. این نزدیکی زیستن با سایه دراز مرگ را میتوانم در یک کلمه خلاصه کنم. در یک نگرش اساسی که همانا خندیدن است. زندگی مرا منقلب میکند، همانند کاغذ ابریشمی بسیار لطیفی که یک نگاه زیادہ سنگین برای دریدن آن کافی است. زندگی به همان اندازه مرا از احساس تهدید نیز سرشار میسازد. دریده شدن به من شادی و خنده میبخشد.
صفحه ۸۴