کتاب سگ ولگرد | نشر جاویدان
کتاب سگ ولگرد | نشر جاویدان
این یک سگ اسکاتلندی بود که پوزه کاه دودی و به پاهایش خال سیاه داشت، مثل اینکه در لجنزار دویده و به او شتک زده بود. گوشهای بلبله، دم براغ، موهای تابدار چرک داشت و دو چشم باهوش آدمی در پوزه پشم آلود او میدرخشید. در ته چشمهای او یک روح انسانی دیده میشد، در نیم شبی که زندگی او را فراگرفته بود، یک چیز بیپایان در چشمهایش موج میزد و پیامی با خود داشت که نمیشد آن را دریافت، ولی پشت نی نی چشم او گیر کرده بود. آن نه روشنائی و نه رنگ بود، یک چیز دیگر باور نکردنی مثل همان چیزی که در چشمان آهوی زخمی دیده میشود بود، نه تنها یک تشابه بین چشمهای او و انسان وجود داشت بلکه یک نوع تساوی دیده میشد. - دو چشم میشی پر از درد و زجر و انتظار که فقط در پوزه یک سگ سرگردان ممکن است دیده شود. ولی بهنظر میآید، نگاههای دردناک پر از التماس او را کسی نمیدید و نمیفهمید! جلو دکان نانوائی پادو او را کتک میزد، جلو قصابی شاگردش به او سنگ میپراند، اگر زیر سایه اتومبیل پناه میبرد، لگد سنگین کفش میخدار شوفر از او پذیرایی میکرد.
صفحه ۸مروری بر کتاب سگ ولگرد نوشتهی صادق هدایت