کتاب گفت و گوی ناتمام و مصاحبه در بوئنوس آیرس
کتاب گفت و گوی ناتمام و مصاحبه در بوئنوس آیرس
1 عدد
بخش نخست
اتاق پذیرایی خانة سالوادور آلنده. وسط اتاق کاناپهای قرار دارد، در سمت راست، پیانو، و در سمت چپ، میز کوچکی با چند صندلی. آلنده روی کاناپه نشسته و تنچا کنار او ایستاده است. در سمت راست و چپ پیش صحنه، میزهای کوچک خبرنگاران قرار گرفته است که در تمام طول نمایش به همان شکل میماند.
تنچا: نرو سالوادور. من احساس میکنم بلایی در حال نازل شدن.
آلنده: این احساس مدتهاست که تو را آزار میدهد.
تنچا: امروز دیگر نفسم را بند آورده.
آلنده: ژنرالها آشوب به پا کردهاند، تنچا! من باید بروم. خودت این را میدانی.
تنچا: همه چیز را میدانم... نرو!
آلنده: من الآن باید در کاخ ریاستجمهوری باشم. هنوز نمیدانم دشمنانم تا کجا پیش رفتهاند. نمیدانم کدامیک از ژنرالها قانون را زیر پا گذاشته و کدامیک به آن وفادار مانده.
تنچا: تو در مقابل آنها کوتاه نمیآیی. نگرانت هستم!
آلنده: آرام باش تنچا! پیش از این هم توطئههایی در کار بود. شورش هم بود. ولی قانون پیروز شد. مطمئنم که در ارتش اندیشههای سالمی هم وجود دارند. شهامتت کجا رفته تنچا؟ ]او را میبوسد و بیرون میرود]
[صحنه تاریک میشود.]