کتاب زائری زیر باران
کتاب زائری زیر باران
2 عدد
... وقتی که مدعیالعموم انگشت دراز و چروکیدهاش را به صورت من نشانه رفته بود و گفته بود: «متهم حاضر قاتل است و باید به کیفر برسد» نمیدانم چه شده بود که خوشم آمده بود. انگار برای درک این لذت بود که همة گفتههای مدعیالعموم را تأیید کرده بودم. اصلاً این انگیزه در من جان گرفته بود که «حالا آدم مهمی هستم، حالا همه کس به من اهميت میدهد. من این قدرت را داشتهام که بتوانم یک پیرمرد موسفید موقر را که تو اتومبیل لم میدهد و با ربدوشامبر آبی ملیلهدوزی شده تو گلخانة منزلش قدم میزند و همه دست به سینه، به خدمتش میایستند بکشم...»
صفحه ۲۶