کتاب مرگ نور
نویسنده: طاهر بن جلون
«من هیچ چیز از تو نمیخوام، پیغامی هم برای فرستادن ندارم یا بهتر بگم کسی رو ندارم که براش پیغام بفرستم. واسه همین هر جایی دلت میخواد برو. هر موقعی هم که خواستی برگرد. به بقیهی کبوترها هم بگو منتظرشون هستم.»
سیاهچال مثل بازار روزی که حراج دارد شلوغ شده بود. همه داشتند با این کبوتر بیچاره حرف میزدند. انگار کبوتر میتوانست واقعا همهی پیغامهایشان را برساند.
در وضعیتی نبودم که بتوانم بگویم آنقدر این کبوتر را اذیت نکنید. خودم اولین کسی بودم که شروع کردم. دقایقی به همگی حالت جنون دست داده بود. دادوفریاد، هذیانگویی، کلمات نامفهوم و نامربوط، چهرههای هیجانزده. کبوتر دیگر یک پرنده نبود. آدمی بود که آمده بود تا پیغامهای این و آن را بگیرد و برساند.
صفحه 122
- نام کتاب: مرگ نور
- مترجم: بهمن یغمایی محمدهادی خلیل نژادی
- ناشر : چشمه
- تعداد صفحات: 237
- شابک: 9789643625610
- شماره چاپ: 4
- سال چاپ: 1400
- موجودی : 2 عدد
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: داستان فرانسوی
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
لذت تماشای مدیترانه و نوشیدن چای نعنا
مروری بر کتاب چای نعنا نوشتهی منصور ضابطیان
صداقتِ به زنجیرکشیده
مروری بر نمایشنامهی شاهلیر نوشتهی ویلیام شکسپیر
قاتلان زنجیرهای بعید
مرور و نقد کتاب هالی اثر استیون کینگ
کتاب های پیشنهادی