کتاب پرت و پلا
کتاب پرت و پلا
1 عدد
طهمورث بلیت هواپیما هم گرفت. تاریخ بلیت مربوط به ده روز بعد میشد. گویا قرار نبود خاندان معیری احوال خوشی داشته باشند. در ظاهر یک پدربزرگ برگشتهاز گور و یک نوهی برگشته از خیلی دور هستند که هر دو میتوانستند نویدبخش و امیددهنده باشند اما نبودند! هم معیری معادلاتِ پسامرگِ خود را در خانواده زیروزبر کرده بود، هم نوهاش که تمام راهها به او ختم میشد در هیچ زمینهای هیچ توفیقی نیافته بود. کسی هم دل و دماغ حرکتی تازه نداشت. از پیمانهی معقول تا آرامهی پرت و پلا و از رودابهی دریوری تا کامرانِ ظاهرالصلاح تلاششان را کرده بودند و حاصلِ غاییِ کار با افتضاح همشانه میایستاد! فقط سیاوش به عنوان عموی کوچک اینبار پیشنهاد داده بود دو خواهر را با هم بگیرند و باجناق شوند. گمان میکرد تنها اشکالِ ماجرا در این است که میگویند باجناق فامیل نمیشود و چون آنها از پیش فامیل هستند دیگر مشکلی در کار نخواهد بود!
صفحه 81