کتاب هیاهوی زمان | نشر چشمه
کتاب هیاهوی زمان | نشر چشمه
یکی از تظاهراتکنندههای بیرون هتل والدورف آستوریا پلاکاردی به دست داشت که رویش نوشته بود «شوستاکوویچ، ما میفهمیم!» چهقدر کم میفهمیدند، حتا کسانی مثل ناباکوف که مدتی کوتاه زیر نظر قدرت شوروی زندگی کرده بودند. و چه راضی از خود بر میگشتند به آپارتمان دنج آمریکاییشان، راضی از اینکه یک روزشان را صرف خوبی و آزادی و صلح جهانی کردهاند. این نوع دوستهای شجاع غربی هیچ چیز نمیدانستند، هیچ تصوری نداشتند. با اشتیاق فوجفوج به روسیه میآمدند مسلح به کوپن هتل و شام و ناهار، تمامشان به تأیید دولتِ شوروی رسیده، همه خواهان دیدار «روسهای حقیقی» و اینکه «واقعاً چه حسی دارند» و «باور حقیقیشان چیست»، که این آخرین چیزی بود که ممکن بود بهشان بگویند، چون لازم نبود پارانویید باشی تا بدانی که در هر گروه یک خبرچین هست و راهنماها هم خیلی وظیفهشناسانه گزارش میدادند. یکی از این گروههای این چنینی با آخماتووا و زوشنکوا دیدار کرد. این یکی دیگر از ترفندهای استالین بود. شما شنیدهاید که برخی هنرمندان مورد ایذا و اذیت قرار گرفتهاند؟ اصلاً، این فقط تبلیغات منفی دولت شماست. میخواستید اخماتووا و زوشنکو را ببینید؟ بفرمایید، اینجا هستند، هرچه دوست دارید ازشان بپرسید.
صفحه ۱۱۰