کتاب سنگی بر گوری
کتاب سنگی بر گوری
سال اول ازدواجمان به این گذشت که چطور جلوگیری کنیم؛ و حیف است که به این زودی دست و بالمان بند شود خیال سفر در دنبالش و از این حرف ها ... و بعد هم زندگی اجاره نشینی و دیگر معاذیر. از سال سوم بود که قضیه جدی شد.من هنوز ککم هم نمیگزید و پیش از بچه خیلی چیزهای دیگر در کله داشتم. اما زنم پاپی می شد. این بود که راه افتادیم. و بعد که اولین اخطار آمد _ با اولین رویت میکروسکوپی_ مدتی تایف این را خوردیم که چرا این دو سال آن همه دست به عصا راه رفته ایم و عالم شهوات را در پوشش از ترس لمس کرده ایم؛ و با زائده ای از دستور های جلو گیری.