کتاب رمزگشایی
کتاب رمزگشایی
1 عدد
نیما برای من آغازی بود. میدانید نیما شاعری بود که من در شعرش برای ولین بار یک فضای فکری دیدم و یک جور کمالِ انسانی؛ مثل حافظ .
من که خواننده بودم، ن کردم که با یک آدم طرفم نه یک مشت احساسات سطحی و حرفهای مبتذل روزانه. عاملی که مسائل را حل و تفسیر می کرد؛ دید و حسی برتر از حالات معمولی و نیازهای کوچک.
سادگی او مرا شگفت زده می کرد؛ به خصوص که در پشت این سادگی، ناگهان با تمام پیچیدگی ها و پرسشهای تاریک زندگی برخورد میکردم؛ مثل ستاره که آدم را متوجه آسمان می.کند. در سادگی او سادگی خودم را کشف کردم ... بگذریم.....
ولی بیشترین اثری که نیما در من گذاشت، در جهت زبان و فرم های شعری اش بود. من نمیتوانم بگویم چه طور و در چه زمینه ای تحت تأثیر نیما هستم، یا نیستم. دقت در این باره کار دیگران است؛ ولی می توانم بگویم که مطمئناً از لحاظ فرمهای شعری و زبان، از دریافت های اوست که استفاده میکنم؛ ولی از جهت دیگری، یعنی داشتن فضای فکری خاص و آنچه در واقع جانِ شعر است، می توانم بگویم از او یاد گرفتم که چه طور نگاه کنم؛ یعنی او وسعت یک نگاه را برای من ترسیم کرد. من می خواهم این وسعت را داشته باشم او حدی به من داد که یک حد انسانی است؛ من میخواهم به این حد برسم. ریشه یک چیز است؛ فقط آنچه میروید متفاوت است، چون آدمها متفاوت اند.