کتاب شیطان در بهشت
کتاب شیطان در بهشت
1 عدد
رفتیم تو. هنوز زود بود. مثل همیشه سوال و جواب، توضیحات، پر کردن فرمها، بعد، انتظار. اگر هم کسی در حال مرگ باشد، عین خیالشان نیست. باید صبر کنی. مدتی صبر کردیم بعد پرسیدیم دکتر کی پیدایش میشود؟ من گفتم بهتر است اول موریکان را بستری کنیم بعدا منتظر دکتر باشیم. فرمودند خیر، اول باید دکتر را ببینید بعدا اگر جای خالی داشته باشیم بستری کنید. تصمیم گرفتیم یک صبحانه دیگر بخوریم. یک سالن غذاخوری را نزدیک بیمارستان نشان کرده بودیم. شاید هم به خیال من نزدیک بیمارستان بود. دوباره سوسیس و تخممرغ و قهوه خوردیم. قهوه، بیمزه و آبکی بود اما موریکان گفت خوشمزه است. سیگار «گلوازبلو»اش را روشن کرد و لبخند زد. شاید در اندیشه بستر نرم و راحت و مراقبتهایی که خواهد دید و ناز و نعمتی که در میان فرشتگان پرستار خواهد یافت، فرو رفته بود.
صفحه 144