کتاب نامه هایی به دانشمند جوان
کتاب نامه هایی به دانشمند جوان
1 عدد
فکر میکنم بهتر باشد با این نامه به شما بگویم که من واقعا کیستم. برای اینکه مرا بشناسید باید با من به تابستان سال ۱۹۴۳ در بحبوحه جنگ جهانی دوم بازگردید. تازه چهارده سالم شده بود و محل زندگی ام، شهر کوچک موبیل در ایالت آلاباما شديدا تحت تأثیر صنایع کشتی سازی و نیروی هوایی نظامی برای جنگ بود .با اینکه در آن روزها بارها به عنوان پیک فوری با دوچرخه از خیابانهای شهر رد شده بودم، ولی به اتفاقات عظیمی که در شهر و در دنیا رخ میداد توجهی نداشتم. در عوض، بخش زیادی از اوقات فراغتم را که لازم نبود در مدرسه باشم، صرف درو کردن مدالهای شایستگی میکردم تا به هدفم، رسیدن به رتبه عقاب در مدرسه پیشاهنگی پسران آمریکا، برسم. غالباً هم به جستجو در باتلاقها و جنگلهای اطراف و جمع آوری مورچه ها و پروانه ها میپرداختم. در خانه هم خودم را با مجموعه مارها و عنکبوتهای بیوه سیاه سرگرم میکردم.