کتاب تالار خونین و داستان های دیگر
کتاب تالار خونین و داستان های دیگر
1 عدد
به یاد می آورم چگونه آن شب، بیدار، زیر نور واگن، در خلسه لطیف و لذت بخشی از هیجان دراز کشیده بودم، گونه سوزانم را به بالش ترو تمیز کتانی میفشردم و تپش قلبم، کوبش پیستون های عظیمی را تقلید می کرد که قطار را بی وقفه به پیش میراند و آن شب مرا از پاریس از دوشیزگی ام، از آرامش امن و سپید آپارتمان مادرم دور میکرد و به سرزمین پیش بینی ناپذیر زناشویی میبرد.
و ناز کدلانه به یاد می آورم مادرم را در خیال به تصویر کشیدم که درست همان دم، در اتاق خواب باریکی که برای همیشه پشت سر گذاشته بودم، چگونه به آرامی پرسه میزد، یادگارهای کوچکم را یک به یک تا می کرد و کنار میگذاشت: لباسهای ریخته و پاشیده ای که دیگر نیازی به آنها نداشتم، صفحه های نتی که جایی در چمدان برایشان نیافته بودم، برنامه های کنسرتی که رها کرده بودم؛ با احساس نیمه شاد و نیمه غمگین زنی در روز عروسی دخترکش لختی روی این روبان پاره یا آن عکس رنگ و رو رفته درنگ میکرد.