کتاب سقوط | ترجمه کاوه میر عباسی
کتاب سقوط | ترجمه کاوه میر عباسی
2 عدد
صد البته، عشق راستین را باید استثنا دانست، که کم و بیش دو سه بار در قرن اتفاق میافتد. بقیهی اوقات، پای خودبینی و ملال در میان است. به هر حال، از نظر خودم، هرگز راهبهی پرتغالی نبودم. اگر هم لازم شود نمیتوانم سنگدل باشـم؛ برعکس، لبریز مهربانیام و اشکم هم آسان در میآید. فقط اشکال این جاست که غلیان عواطفم همواره به خودم معطوف میشود و جز خودم کسی از مهربانیام نصیب نمیبرد. همه چیز به کنار، دروغ است اگر بگویم هرگز عاشق نشدهام. حداقل یک عشق بزرگ در زندگیام بوده که همواره به خودم میسیده. از این جنبه، پس از دشواریهای اجتناب ناپذیر دوران نوجوانی، خیلی زود تکلیفم روشن شد: بر زندگانی عاشقانهام تمنای جسم فرمان میراند و بس. فقط در پی طعمههای لذت بخش و تصاحبشان بودم. سروشکلم نیز به یاریام می آمد: طبیعت در حقم سخاوت به خرج داده بود. از این بابت بر خود میبالیدم و رضایت فراوانی نصیبم میشد که نمیتوانم بگویم علتش لذت بود یا حیثیت. لابد میگویید باز خودستایی میکنم. منکر نمیشوم و بیشتر از این سرافکندهام که به آنچه راست است فخر میفروشم.
صفحه ۴۰