کتاب دلبند عزیزترینم (نامه های آنتوان چخوف و اولگا کنیپر)
کتاب دلبند عزیزترینم (نامه های آنتوان چخوف و اولگا کنیپر)
اولین بار است که از آپارتمان جدید برایت مینویسم. اینجا بسیار عالی است آنتونیو. تنها کاری که مانده زدن پردههاست و پهن کردن فرشها. بقیهی چیزها آماده است. اتاق «ماشا» ناهارخوری و اتاق کار تو برق دارند. سه لامپ روشنایی ۴۵ روبل در سال. هرچه باداباد. مثل لردها زندگی خواهیم کرد! تو که ناراحت نیستی عزیزم. حتماً باید بیایی. حتی یک هفته هم در آپارتمان باشی نیازی به رفتن به بیرون نخواهی داشت. اینجا به قدرِ کافی فضا برای قدم زدن هست. میتوانی توی آپارتمان گشت بزنی. پنجرهها بزرگ هستند و هوای اتاقها در یک دقیقه تمیز میشوند. نقشه را برایت خواهم فرستاد تا بهتر بفهمی. اتاقها ۱۵ فوت بلندی دارند. اتاق «ماشا» کاملاً جداست و آشپزخانه برایش مسئلهای نخواهد بود و دیوارها محکم هستند. اتاق کار تو بسیار قشنگ است. کنارش اتاق زیبا و کوچولوی من است. در یک کلمه همه چیز عالی است و تو خوشحال خواهی بود. همه چیز به ما نزدیک است. دیروز نامهای برایت ننوشتم عزیزم، چون داشتم چیزها را جابه جا میکردم و شب حسابی خسته بودم. اجازه گرفتم که به تمرین نروم و شب بیکار بروم. [...]
خوشحالم که برای دیدن «تولستوی» میروی و لحظات خوبی با او داشتهای. باز هم قصد داری به دیدنش بروی؟ دربارهی چه چیز جالب توجهی با او صحبت کردی؟ وقتی به دیدنش رفتی خودت را خوب پوشاندی؟ مواظب خودت باش تا تو را سالم و شاداب ببینم.صفحه ۲۰۹