کتاب وقت عکس
کتاب وقت عکس
درآمد
بادی بیهیاهو در هیاهوی جهان جابه جا میشود...
خواهی گفت، به راستی اینها آخرین کلمات تاریک بودند.
عکاسی ایران و تاریخِ آن نانوشته بسیار دارد و همین نوشتههای گردآمده در این کتاب خود نشانهای است بر آن نانوشتهها. پس شاید فایدهی بنیادینِ گرد آمدن این نوشتههای پراکنده انگیختن آدمها باشد برای نوشتنِ نانوشتهها. امید دارم خودم هم یکی از این آدمها باشم. باری، این نوشتههای کوتاه و بلند برآمده از یک طرح پیشینی نیستند و قرار نیست همنشینیِ آنها پیکری یکپارچه بسازد. یک چیز اینها را به هم میچسباند و آن نفسِ کلمهی «عکس» است - این نوشتهها، کهنهترینشان هجده سالگی را رد کرده و تازهترین شان دو سه سالهاند. منِ عکاس همیشه با نفس کلمهی «عکس» کلنجار رفتهام و این کلنجار گاه شده است خودِ عکس و گاه شده است کلمه؛ و البته نسبت عکس و کلمه نسبتی است جذاب و معضلساز که همیشه چشم و ذهن و دل مرا با خود برده است. باری انباشتی از چنین کلماتی در این کتاب گرد آمده است.
نوشتهها سه بخش شده اند. بخش نخست نوشتههای بلندتری هستند که عمدتاً سویهای با ساحتی از عکاسی حال با گذشتهمان را میکاوند؛ یکی دو نوشته هم برخی ویژگیهای عام در عکس و عکاسی (مثلاً زمان یا نور) را کاویدهاند؛ و گاه هم نگاهی انداختهام به رابطهی میان عکاسی و برخی حوزههای کنشِ انسانی از قبیلِ تاریخ و سیاست. نوشتههای بخش نخست بر پایهی تاریخ نوشتنشان مرتب شدهاند.