کتاب یادداشت ها
کتاب یادداشت ها
۲۱ اکتبر
برای سفر کردن با پولی بسیار اندک جرئت و توانی لازم است بسیار بیش از آنی که وقتی ادای «مسافر در تنگنا» را درمیآوری. سفر بر عرشهی کشتی، خسته و درمانده، و ورود به شهر با احساسی از تهی بودن، مسافرت طولانی با قطار درجه سه، اغلب یک وعده غذا در روز خوردن، مرتباً پولهای خود را شمردن، و دائماً در هراس سفری دشوار بودن که ممکن است با یک حادثهی ناگهانی به هم بخورد – اینها همه به جرئت و ارادهای نیاز دارد که جدی گرفتن پندها و نصیحتها در مورد «نیاز به دگرگون کردن اساسی خود» را ناممکن میکند. سفر کردن نه مفرح است نه آسان. اگر بخواهی رؤیاهای سفرت را به واقعیت بپیوندی، و جوان باشی و جیبت خالی، باید عشق دردسر و عشق ناشناختهها را در سر داشته باشی. اما اگر خوب بنگریم، این آدم را از تفننگرایی حفظ میکند - گرچه من تا بدانجا پیش نمیروم که بگویم آنچه ژید و مونترلان كم دارند این است که در واقع هرگز با بلیط ارزانقیمت سفر نکردهاند تا مجبور شوند شش روز در یک شهر بمانند. اما کاملاً یقین دارم که من اساساً هرگز نمیتوانم دید ژید یا مونترلان را داشته باشم - به دلیل بلیت ارزان.
صفحه ۶۳