کتاب لبه تیغ
کتاب لبه تیغ
من همیشه به دعاهای راهبان به درگاه خداوند گوش میسپردم و نمیفهمیدم چطور میتوانند دعا کنند، بیآنکه مطمئن باشند پدر آسمانی روزیشان را میدهد یا نه؟ آیا بچهها برای تأمین احتياجات روزمرهی خود به پدر زمینیشان التماس میکنند؟ از او انتظار این کار را دارند و در عوضش نیازی به سپاسگزاری نمیبینند. و ما همیشه پدری را که فرزندی به دنیا میآورد و توان تأمین نیازهای او را ندارد سرزنش میکنیم. به نظر من، اگر خالق قادر مطلق نمیتواند ضروریات مادی و معنوی را در اختیار مخلوقات خود قرار دهد، کاش اصلاً آنان را خلق نمیکرد.»
گفتم: «لری عزیز، خدا را شکر که تو در قرون وسطی به دنیا نیامدی، چون بیتردید در میان شعلههای آتش میسوزاندندت.»
او لبخندی زد و گفت: «شما در زندگیتان موفقیتهای بسیاری به دست آوردهاید. آیا دوست دارید در حضور خودتان از شما تعریف کنند؟»
«نه، اصلاً خوشم نمیآید.»
صفحه ۲۹۹