کتاب کشمکش بر سر سایه ی خر
کتاب کشمکش بر سر سایه ی خر
آنتراکسمن خرم را میخواهم! من خرم را میخواهم!
خر خانمها و آقایان! اجازه بدهید لطفاً! قبل از اینکه سنگهای شما به من اصابت کنند و چاقوهای شما به شکم من فرو روند و سگهای شما مرا پاره کنند، باید بگویم که من خر آنتراکس که با یک پوست ژولیده ترسان از داخل کوچههای شهر سوخته آبدارا چهار نعل میدوم، هرچه بیشتر در حال محاصره شدنم و هرچه بیشتر زخمی میشوم! به خودم اجازه میدهم حتی اگر این مسئله غیرعادی به نظر میرسد که به سخنان یک خر گوش دهید، یک سؤال از شما بپرسم. البته چون من حقیقتاً به نحوی نقش اول این داستان را دارم از این بابت از من عصبانی نباشید و من درحالیکه حالا زیر ضربات برادران شما بدبختانه نابود میشوم، جواب مرا صادقانه و با وجدان بیدار بدهید!
آیا (تنها) من، واقعاً در این داستان «خر» بودم؟
صفحه ۸۲