کتاب چیزهای شفاف

نویسنده: ولادیمیر نابوکوف

برنامه‌ی امروزشان چه بود؟ صبحانه را همان جایی بخورند که شب شام خورده بودند و پس از آن کمی خرید و سپس گردش و تماشای بسیار، یک معجزه‌ی محلی طبیعت، آبشار بزرگ تارا، روی در مستراح توی راهرو نقاشی شده بود، همین طور نسخه‌ی بزرگ عکسش بر دیوار ایوان تکثیر شده بود. دکتر پرسون پشت میز ایستاد تا با نق ونق مألوفش بپرسد آیا نامه‌ای دارد (نه که منتظر نامه‌ای باشد). پس از جست وجویی کوتاه، تلگرامی برای خانم پارسون نامی پیدا شد، اما چیزی برای پرسون نبود (جز بهت بی‌صدایی از تصادفی ناقص). یک متر نواری جمع شده نزدیک آرنجش بود و او شروع کرد به پیچیدن متر دور کمر ستبرش، چندباری سر متر از دستش رها شد و در این مدت به نگهبان ملول توضیح می‌داد که قصد دارد در شهر شلواری تابستانی بخرد و می‌خواهد با چشمان باز پی‌اش برود. آن لاطائلات مطول چنان برای هیو نفرت انگیز بود که بیرون رفت، حتی پیش از آنکه متر نواری خاکستری دوباره بسته شود.

صفحه ۲۱

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب چیزهای شفاف

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

قیام من علیه ما

مروری بر کتاب ما نوشته‌ی یوگنی زامیاتین

حرفت را بزن ولی با مردم راه بیا

معرفی کوتاه کتاب کودک حرفت را بزن ولی با مردم راه بیا نوشته‌ی اسکات کوپر

از جهانِ قصه‌ها

مروری بر کتاب حیوان قصه‌گو نوشته‌ی جاناتان گاتشال

کتاب های پیشنهادی