![روی جلد کتاب بازگشت چورب روی جلد کتاب بازگشت چورب](https://www.avangard.ir/uploads/product_photo/4/3851-f2b92f1ffe0dffa7acf157774561662f-l.jpg)
کتاب بازگشت چورب
1 عدد
تصادف
او پیشخدمت رستوران قطار سریعالسیر آلمان بود. نامش این بود: آلکسِی لِوویچ لوژين.
پنج سال پیش از روسیه آمده بود و از آن زمان از شهری به شهر دیگر کوچ کرده و حرفهها و پیشههای متفاوتی را آزموده بود: کارگری مزرعه در ترکیه، دلالی در وین، نقاشی ساختمان، فروشندگی و چند شغل دیگر. حالا در دو سوی واگنِ دراز، دشتها و تپههای علفپوش و کاجزارها جاری بودند و سوپ مرغ داخل کاسههای کلفت روی آن سینی، که او نرم و لغزان در راهرو باریك لای میزهای چسبیده به دیوار عبورش میداد، در غلیان بود و از آن بخار برمیخاست. او با شتاب چیرهدستانهای غذا را سرو میکرد، با مهارت تکههای گوشت گاو را برمیداشت و در بشقابها سُر میداد و در همان حال، سَرِ اصلاحشده، پیشانی گرهخورده و ابروهای سیاه و پُرپشتش، که به سبيل وارونه شبیه بود، به اینسو و آنسو خم میشد.
صفحه ۲۱![پشت جلد کتاب بازگشت چورب پشت جلد کتاب بازگشت چورب](https://www.avangard.ir/uploads/product_photos_image/9/8047-e8c318550fe25ef00324c37b859f803d-l.jpg)
![روی جلد کتاب بازگشت چورب روی جلد کتاب بازگشت چورب](https://www.avangard.ir/uploads/product_photo/4/3851-f2b92f1ffe0dffa7acf157774561662f-l.jpg)