کتاب بانوی سرخ پوش بر زمینه ی خاکستری
کتاب بانوی سرخ پوش بر زمینه ی خاکستری
مادر تو تحصیلاتش را با ارادهی خود رها کرد. چارچوب رشتهی دانشگاهی، استادان بیسواد و عقاید تحمیلی او را به جوش میآورد. اندیشهی او با سرعت پیش میرفت و از ناصحان خویش جلو افتاده بود. به آسانی دو ترم عمومی را پشتسر گذاشت، اما همانجا از ادامهی راه چشم پوشید. در همان سال، من دورهی مرکز هنرهای زیبا را به پایان بردم، هنوز یک تابلو هم نفروخته بودم. مدرک آن مرکز به معنای پایان یک دورهی دانشگاهی بود، فقط همین. وسایل زندگی و حتا یک پزوتا هم درآمد نداشتم، اما اقدام او برای ترک دانشگاه با همهی این جریانها بیگانه بود، در راه زندگی من این اقدام او به معنای سرعت در ازدواجمان بود. از نظر او، مسألهی رها کردن دانشگاه جریمهی آگاهیهای او در بیست سالگی و غیرقابلپرهیز بود. به آن اهمیت نمیداد. موضوع مهم برای او داشتن آن بود. میخواهم بگویم داشتن آن آگاهیها. اگر او میخواست مدرک خود را بگیرد، مقاومت من بیهوده میبود.
صفحه ۲۳