مجله کرگدن شماره ۴۶
مجله کرگدن شماره ۴۶
سعدي علىالظاهر گرفتاریهای حافظ را نداشته است؛ لااقل محرومیتهای مادی نکشیده، گزارشی - ولو به افسانه - در دست نیست که فقر و فاقه سعدی را گواهی دهد. از شیوه سخن او هم چنين برمی آید که «بیچیز » نبوده و از «ممدوح»های خود تقاضای وظیفه و التفات ویژه نكرده. حتی از محرومیت و نداری خود هم حرفی نزده . معذلك تعبیری دارد که نشان میدهد به عمق جان «تنگدستی» را تجربه کرده و از دقایق و ظرایف آن آگاه بوده: «فراخ حوصله تنگدست». تنگدستی به خودی خود آنقدرها هم عذابآور نیست. بهخصوص وقتی از یک حدی بگذرد، تیزی و سختی و شدتش را از دست میدهد. گاهی در چهره آنهایی که مطلقاً آهي ما در بساط ندارند، آرامش میبینیم که نظیرش را در چهره هیچ برخورداری نمیبینیم. خرابی چون که از حد بگذرد، آباد میگردد. از این حیث بعضی از ندارها هم به آبادی رسیدهاند. چیزی که دیوژن حکیم را - یا به تعبير حافظ افلاطون خمنشين شراب را - به این درجه از وارستگی رسانده، بیچیزی مطلق او است. کم پیدا میشود آدمی در برابر «شاه» اعلام استغنا کند و نهایتاً از او بخواهد که کنار رود و جلوی تابش آفتاب را نگیرد. این وارستگی به فضیلتهای دیگر دیوژن هم مربوط است، اما اصل و اساسش همین است که او به حقیقت لفظ ترک دنیا کرده و هر نوع تمنایی را در خود کشته. هر ترکی با
صفخع ۱۷