کتاب همینگوی خبرنگار
کتاب همینگوی خبرنگار
ژنو، سویس: بعداز ظهر در درة رون1 کنار دریاچة ژنو نسیم میوزد. مخالف جریان آب ایستادهاید و ماهی میگیرید. نسیم به پشتتان میخورد و آفتاب پشت گردنتان را گرم میکند. کوههای سر به فلک کشیدة سفید دو طرف دره قد برافراشتهاند و قلاب شما در فاصلة مناسبی از ساحل کانالی به نام کانال رون داخل آب است. کانالی که عرض آن کمتر از یک متر است و جریان آبی نرم و روان دارد.
یک بار به همین شیوه یک قزلآلا صید کردم. احتمالاً ماهی از دیدن طعمة عجیبی که انداخته بودم تعجب کرده و بعد با شجاعت به آن حمله کرده بود. قلاب که داخل دهانش گیر کرد، دو بار به هوا پرید و به شکل زیبایی لابلای خزههای زیر آب آنقدر این طرف و آن طرف رفت تا بالاخره تسلیم شد و گذاشت او را از لب ساحل بیرون بکشم.
آن قدر قزلآلای زیبایی بود که ابتدا قلابش را آزاد نکردم و همانطور مدتی نگاهش کردم. بعد هوا به حدی گرم شد که پشت نهر زیر درخت کاجی نشستم و قلاب را از دهان ماهی بیرون آوردم. سپس پاکت گیلاسی را که همراه داشتم باز کردم و گیلاس خوردم.
صفحه ۸۱