کتاب پاریس جشن بیکران
کتاب پاریس جشن بیکران
اسب ها نزدیک شدند. اسب ما خیس بود و پره های بینی اش برای نفس کشیدن باز و بسته میشد و مربیاش نوازشش میکرد.
همسرم گفت:«مرد بیچاره. ما فقط شرط بندی میکنیم.»
دور شدنشان را تماشا کردیم و لیوان دیگری شامپانی نوشیدیم و آن وقت بهای اسب برنده تعیین شد:85. معنایش این بود که در ازای ده فرانک، هشتادو پنج فرانک خواهند پرداخت.
صفحه ۵۷
کوتاه درباره کتاب پاریس جشن بیکران نوشتهی ارنست همینگوی
نیروانای سعادت
مروری بر کتاب در باب حکمت زندگی نوشتهی آرتور شوپنهاور
شبیه یک غاز خودت را بشناس!
معرفی کتاب کودک غازی که نمیخواست غاز باشد نوشتهی پتر هورا چک
ده کتاب برتر دربارهی افراد گمشده
این داستانهای منقطع که هم در رمانها و هم در زندگی واقعی اتفاق میافتند، به شدت تأثیرگذار و کلیدی برای یک اضطراب جهانی هستند