کتاب نیایش چرنوبیل
کتاب نیایش چرنوبیل
2 عدد
میتینگ شروع شد... و با اینکه مدتی طولانی صرف برنامهریزیاش کرده بودیم و دربارهی فهرست سخنرانان بحث داشتیم، هیچ کس فهرست را یادش نمیآمد. مردمان سادهای که از مناطق چرنوبیلی رسیده بودند، شتابان به سمت تریبون مجهز نزدیک میشدند و بی هیچ نوشتهای صحبت میکردند. صف زندهای شکل گرفت. ما به شاهدان گوش میکردیم... شاهدان مدارکی ارائه میدادند... از معروفها فقط یکی از آکادمی ولیخووف حرف زد، یکی از مدیران سابق ستاد مقابله با حوادث غیرمترقبه، اما حرفهای او در خاطرم نماند ولی سخنرانیهای دیگر یادم ماند...
مادر دو بچه... دختر و پسر...
زن بچهها را همراه خودش بالای تریبون برده بود. «آنها خیلی وقت است که نمیخندند. شیطنت نمیکنند. توی حیاط نمیدوند. نا ندارند. مثل پیرها هستند.»
صفحه ۱۸۰