کتاب پیرمرد و دریا | نشر نگاه

نویسنده: ارنست همینگوی

شاید شخصی سالخورده، به مناسبتی، به یادتان آورده شود که شما خودتان را مدیونش می‌دانید و حقیقتا هم دوستش دارید. و شاید هم لحظاتی را به یاد آورید که همین شخص به شما نیاز داشته است. یا ممکن است زمانی را پیش‌بینی کنید که این شخص به دلایلی، به شما تکیه خواهد کرد – حتی زمانی را پیش‌بینی کنید که او درمانده خواهد شد.

وقتی سانتیاگو و مانولین از ساحل به کافه تراس می‌روند، ما با یک چنین وضعیتی روبه‌رو می‌شویم. پیرمرد پس از یک روز کار بی‌نتیجه یا حتی بدون صید طعمه تازه برای کار فردایش، هیچ پولی ندارد که چیزی نوشیدنی یا خوردنی بخرد. پسرک هر دو را می‌خرد – یک آبجو و دو ماهی ساردین. وقتی پسرک می‌گوید اگر ضرورت می‌داشت می‌توانست حتی ساردین‌ها را بدزد، عمق وابستگی او به پیرمرد را می‌بینیم.

صفحه ۳۵

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب پیرمرد و دریا | نشر نگاه

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

کسی از پیرزن‌ها قصّه نخواهد گفت

مروری بر کتاب در نوشته‌ی ماگدا سابو

زمان ما را صلح و صفا بخش، ای خدای بزرگ

مروری بر کتاب در زمان ما نوشته‌ی ارنست همینگوی

هر دو جوان بودیم؛ من و پاریس

کوتاه درباره کتاب پاریس جشن بی­کران نوشته‌ی ارنست همینگوی

کتاب های پیشنهادی