کتاب سه قطره خون | نشر جاوید
کتاب سه قطره خون | نشر جاوید
2 عدد
دیروز بود که اتاقم را جدا کردند آیا همان طوری که ناظم وعده داد من حالا به کلی معالجه شده ام و هفته دیگر آزاد خواهم شد؟ آیا ناخوش بودهام؟ یک سال است در تمام این مدت هر چه التماس میکردم کاغذ و قلم میخواستم به من نمیدادند همیشه پیش خودم گمان میکردم هر ساعتی که قلم و کاغذ به دستم بیفتد چقدر چیزها که خواهم نوشت... ولی دیروز بدون اینکه خواسته باشم کاغذ و قلم را برایم آوردند. چیزی که آن قدر آرزو میکردم چیزی که آن قدر انتظارش را داشتم.....! اما چه فایده ـ از دیروز تا حالا هر چه فکر میکنم چیزی ندارم که بنویسم. مثل این است که کسی دست مرا میگیرد یا بازویم بی حس میشود حالا که دقت میکنم مابین خطهای درهم و برهمی که روی کاغذ کشیدهام تنها چیزی که خوانده میشود این است: «سه قطره خون.»
پشت جلد