کتاب محاکمه خوک
کتاب محاکمه خوک
1 عدد
برای چنین روزی چه هوایی میشد انتخاب کرد؟ بارانی تند شاید که انگار بیش از اینکه موها یا پشمها را خیس کند، استخوانها را سوراخ میکند. یا سرمایی خشک و ملموس که جسمها را درهم میشکند و بهشان ضربه میزند؛ آسمانی بیش از حد معمول آبی و اشک از سر سرما. گاری سیاهی با گلهایش پیش میرود. اسبها موزون و آرام سمهایشان را بلند میکنند. گاری بسیار سبک است.
از کلیسا به سمت گورستان قدم برمیدارند. کلماتی زمزمه میشود: «آخرین سفر لوسین»، «پیاده رویای اندوهبار». ازدحامی دیده نمیشود اما همه آمدهاند. طی مراسم فقط کشیش حرف زد؛ تمثیل و خاطره کم نبود. هیچ کس سعی نکرد نطق کند. حالا در نظمی دلخواه، اسبها تشییع کنندگان را همراهی میکنند. خانواده، سخت بیرمق و متأثر، همسایهها و آشناها. سیاه یا خاکستری به زمین نگاه میکنند و پا بر زمین میکوبند.
صفحه ۳۴
مروری بر کتاب محاکمه خوک نوشتهی اسکار کوپ-فان را در آوانگارد بخوانید.