مرگ در میان غزل‌ها

مروری بر کتاب یوزپلنگانی که با من دویده­‌اند نوشته‌ی بیژن نجدی

رها بینا

شنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۸

(1 نفر) 3.5

کتاب یوزپلنگانی که با من دوید‌ه اند

این‌بار نویسنده مرگ را جای فیل در اتاق کشف و شهود نشانده است. اتاق را به اندوه و غزل آذین‌بندی کرده‌ و پنجره را باز گذاشته است تا فصل‌ها از خاطره‌ی اتاق پاک نشوند. موجوداتی از پس ذهن خلق می‌کند و به رسم نویسندگی و ادب، فضا را در اختیارشان و زمان را به انتخابشان واگذار می‌کند. آنگاه نوبت به نوبت و قصه به قصه، هر کدام را همراهی می‌کند تا برای دستان لرزان­شان در تماس با مرگ، هم‌درد و هم‌غصه‌ای باشد.

نتیجه‌ی این تخیل، کتابی می‌شود که هر بخش آن، راوی نگاه نوایست به مقولۀ مرگ. از کودکی که بعد از مرگ به عضویت خانواده‌ای در‌می‌آید تا پسری که به داءالصدف مبتلاست، از مردی که با ورود به زادگاهش بعد از بیست سال، به جرم کشتن یک قو دستگیر می‌شود تا اسبی که زیر جور و ستم صاحب، منیتش فراموش و حرام می‌شود.
یوزپلنگانی که با من دویده‌اند سرشار از ایده‌های بکری‌ست که در خدمت فقدان - در کلی‌ترین معنای آن- به کار گرفته شده است. این ایده‌ها تنها به سوژه‌ محدود نمی‌شود و فرم روایی داستان‌‌ها را نیز در بر می‌گیرد. تنوع زاویه دید یکی از این ترفندهاست تا بتوان در خلال روایت‌ها از جایگاه انسانی ناشنوا، حیوان و عروسک، جهان مرگ‌زده را لمس کرد.
نام کتاب و دست‌خط روی جلد آن، تنها انعکاس کوچکی از لحن داستان‌هاست. نجدی با تمسک به صنایع ادبی، متنی می‌آفریند که میان شعر و داستان در تردد است. در جای‌جای کتاب از حس‌آمیزی، آشنازدایی و جان‌بخشی بهره برده است. حتی با ندانستن پیشینه‌ی شعرسرایی نویسنده، مشکل بتوان متن را برآمده از ذهنی غیرشاعرانه و صرفا داستان‌گو دانست.
از نمونه‌های این شعرپیشگی، کارکرد فصل‌ها برای نویسنده است. نام فصل خبر از دما و زمان و احوال آدمیانش می‌دهد و آگاهانه به ماه تجزیه نمی‌شود تا فرصت انتزاع هدر نرود. نام‌گذاری افراد در داستان‌ها هم به طرز غریبی میان سه اسم در چرخش است. حال آنکه هر داستان مستقل نگاشته شده و شواهد کافی بر بی‌ارتباطی‌شان گواهی می‌دهد. گویی انسان‌ها را هم مانند سال‌ها می‌توان در دسته‌بندی بزرگ‌تری، از جزئیات فارغ و به حکم شباهت‌های حسی و ادراکی بی‌شمارشان، در دنیای طاهر، ملیحه و مرتضی خلاصه کرد.


بیژن نجدی، یوزپلنگانی که با من دویده­‌اند، چاپ چهل و سوم ، نشر مرکز

دیدگاه ها

کاربر مهمان ۱۴۰۲/۰۵/۲۸

این کتاب رو من تازه گرفتم و داستان اولش بنام سپرده به زمینش رو خواندم که عالی بود با این مروری که شما نوشتید تا فردا حتما تمومش می‌کنم .

پرسش های متداول

این بار نویسنده مرگ را جای فیل در اتاق کشف و شهود نشانده است. اتاق را به اندوه و غزل آذین بندی کرده‌ و پنجره را باز گذاشته است تا فصل ها از خاطره اتاق پاک نشوند. موجوداتی از پس ذهن خلق می کند و به رسم نویسندگی و ادب، فضا را در اختیارشان و زمان را به انتخابشان واگذار می کند.

در جای جای کتاب از حس آمیزی، آشنازدایی و جان بخشی بهره برده است. حتی با ندانستن پیشینه شعرسرایی نویسنده، مشکل بتوان متن را برآمده از ذهنی غیرشاعرانه و صرفا داستان گو دانست .

مطالب پیشنهادی

کمی عطر، تور و اندکی خاکستر

کمی عطر، تور و اندکی خاکستر

کوتاه درباره کتاب خانه ادریسی‌ها نوشته‌ی غزاله علیزاده

چهره‌ام در آیینه‌ات پیداست؟

چهره‌ام در آیینه‌ات پیداست؟

مروری بر کتاب همنوایی شبانه‌ی ارکستر چوبها نوشته‌ی رضا قاسمی

داستان یک معرکه گیر خمار

داستان یک معرکه گیر خمار

مروری بر رمان بند محکومین اثر کیهان خانجانی

کتاب های پیشنهادی