سرآغاز
«چرا باید این کتاب چاپ شود؟» ایـن سوالـی بود که بیش از یک سال از خـودم میپرسیدم و جـواب درسـتی برای آن پیدا نمیکردم. شاید به همین دليل، جمعآوری کتابی که بسیاری از نوشتههای آن از پیش آماده بـود، این قدر طول کشید امـا چطور شد کـه بـالاخـره تصميم گرفتم این نوشتهها را منتشر کنم؟ به یک دلیل ساده: دیدم که انگار آدمهایی هستند کـه بـا خواندن اين كلمات، حال بهتری پیدا میکنند. این را خودشان گفتند؛ در نامهها و پیغام هاشان. و گفتنـد کـه لحظههایی بر آنها گذشته است که این كلمات به کمکشان آمدهاند. و برایم نوشـتند که گاهی با خـوانـدن اين كلمات، راحتتر نفـس کشیدهاند، راحتتـر لبخند زدهاند، راحتتر اشک ریختهاند، راحتتر خوابیدهاند، راحتتر دوسـت داشتهاند و راحتتر دوست داشته شدهاند. و دیدم کـه زحمت بازنوشتن و آماده کردن یک کتاب، در برابر این همه، ده، هیچ است.
حالا اين نوشتهها كتاب شده و مورد لطف و مهربانی خوانندگان قرار گرفته است. علاوه بر شیدا وانویی، رضا نیکنام و حسن نوروزی که در چاپ اولیه كـتاب مديون همراهیشان بـودم، بـه تمام کسانی که در این سالها دربارهی کتاب گفت وگو کرده و حـال خوششان را با دیگران به اشتراک گذاشتهاند، ادای احترام میکنم.
همین زخمهایی که نشمردهایم
وقتی از بخشش حرف میزنیم، از چی حرف میزنیم؟ آیا هر جور بخشیدنی فضیلت است؟ آیا هر خطایی را میشود بخشید؟ من جعبهای از میوههای تازه و سالم را در نظر میگیرم که ناگهان درمییابیم یکیشان فاسد شده و گندیده است. شاید دورش بیندازیم، شاید هم نگهش داریم و شاید حتی بخوریمش. این انتخاب ماست؛ از سر اجبار یا اختیار. اما آیا میتوانیم فاسد بودنش را انکار کنیم؟ آیا میشود بگوییم «این جعبه میوهی فاسد ندارد» و خیال کنیم که از مفهوم میوهی سالم قلب ماهیت نکردهایم؟ به یک اتومبیل فکر کنیم، وقتی ملتفت میشویم موتور آن به کل خراب است. میتوانیم موتور را عوض نکنیم و منتظر باشیم یک روز در راه از کار بیفتد. یا میتوانیم عوضش کنیم و با این کار هویت اتومبیل را به کلی تغییر دهیم: این اتومبیل دیگری است. اما نمیتوانیم خرابی موتور را نادیده بگیریم و بر او «ببخشیم.»
اینجا مفهوم بخشش بیمعناست. فقط یک شعار بزک کرده و خوش آب و رنگ و البته فاقد ارزش است، چون اینجا «بخشیدن، ماهیت آنچه را میخواهیم ببخشیم، تغییر میدهد.» بله، بخشش فضیلت است و نشان از بزرگواری و مهربانی دارد؛ انگار. اما گاهی بخشیدن محبوب، امضای حکم پایان اوست. تبدیل کردن اوست به موجودی که بود و نبودش فرقی ندارد.
دال دوست داشتن (چند روایت از عشق و زندگی)
حسین وحدانی، دال دوست داشتن، چاپ چهاردهم ، نشر کنار
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.