« به گمانم هیچکس از این که سرش داد بزنند یا ملامت شود خوشش نیاد، ولی در مورد من قضیه فرق میکرد. من در چهرهی برانگیختهی طرف روبهرویم ددی سرکش میدیدم درندهخوتر از هر شیر، سوسمار یا اژدها. مردم بیشتر تلاش بر پنهان ساختن آن رویشان دارند ولی خدا نکند بیرون بزند؛ آنگاه خشم در چشم بر همزدنی درون آدمی را برملا میکند. همچون گاوی بیخیال که در چمنزار میچرد و به ناگاه دمش را تازیانهوار برای کشتن خرمگسی به پهلویش میکوبد. دیدنش آسان نیست. دانستن اینکه غریزه از پیشنیازهای آدمی برای بقاست از خود ناامیدم میکرد.
همیشه پیش دیگران ترسخورده بودم. از آنجا که پیش آنها اعتماد به نفسی برای بودن و صحبت کردن نداشتم، دردهای تنهاییام را در صندوق سینه مهر و موم میکردم. خاکشان میکردم تا نکند فاش شوند. ادای آدمهای خوشبین را درآوردم و عاقبت از خود تلخکی تراز اول ساختم.
پیش خودم میگفتم تا وقتی میتوانم آنها را بخندانم همه چیز خوب است. اگر خوب کارم را انجام بدهم شاید پایشان را از کفشم بیرون بکشند و برایشان مهم نباشد که ازشان فاصله گرفتهام. نباید زیاد توی چشم باشم. اصلاً نباید چیزی باشم؛ مثل باد، مثل آسمان. پیشکارهایمان، پیش آنها هم ملیجک بودم. آه از این دل بیچارگی. حتی بیشتر از خانواده از آنها واهمه داشتم زیرا به چشمم درک ناشدنی بودند.
چلهی تابستان بافتنی کلفتِ سرخرنگی زیر کیمونوی نخیام پوشیدم و همه را خنداندم. حتی برادر بزرگترم، که کمتر کسی خندهاش را دیده بود، غشغش خندید و گرم گفت: «زیاد بهت نمیآد یوزو.» آنقدرها هم نسبت به گرما و سرما کرخت نبودم که زیر تیغ آفتاب بخواهم با پولیور بگردم. جورابشلواريِ خواهرم را دستم کردم و از زیر آستین بیرون دادم تا خیال کنند بافتنی پوشیدهام.»[1]
نهآدمی تحسینشدهترین اثر چاپ شده از اوسامو دازای، نویسندهی محبوب ژاپنی است که اولین بار در سال 1948 کمی پیش از مرگ دازای منتشر شد. نهآدمی مهمترین نوشتهی دازای است و در ردهبندی پرفروشترین کتابهای ادبی تاریخ ژاپن، در مرتبهی دوم قرار دارد. این رمان که به صورت اول شخص روایت شده است، به روایتی زندگینامهی خود دازای است. نهآدمی که عناصری مانند خودکشی، کرختی، اعتیاد به الکل و خوشگذرانی بی حد و حصر را در خود جای داده است، به عقیدهی بسیاری از منتقدان وصیتنامهی دازای به شمار میرود؛ اوسامو دازای مدت زمان بسیاری کوتاهی پس از منتشر شدن آخرین بخش کتاب، خودکشی کرد.
نهآدمی به فرم دفترچههایی نوشته شده که از شخصیت اصلی داستان، اوبا یوزو باقی مانده است. یوزو مرد جوان آشفتهای است که نمیتواند شخصیت واقعیاش را برای اطرافیانش آشکار کند و یا دربارهی خواستههایش با آنها صحبت کند؛ برای رفع این مشکل، یوزو ظاهر شوخ طبع و خوشگذرانی را برای خودش برمیگزیند و به همین خاطر همواره محبوب جمعهایی است که در آنها حضور دارد. کتاب از سه دفتر و دو بخش مقدمه و موخرهی بسیار کوتاه تشکیل شده است که این سه دفتر حوادث زندگی یوزو را از خردسالی تا زمان مرگش به تصویر میکشند.
در دفتر اول یوزوی خردسال برای اولین بار با احساس شدید تنهایی و بیگانگی روبهرو میشود و پس از مدتی درمییابد که به هیچ وجه، توانایی درک رفتارهای اطرافیانش را ندارد؛ به همین خاطر طریق سبکسری پیش میگیرد و تلاش میکند بر اساس انتظارات اطرافیانش رفتار کند. او به قدری در برقراری ارتباط با خانوادهاش ناتوان است که هیچگاه از تعرض خدمتکاران خانه به حریمش حرفی نمیزند و این اتفاق را از دید همگان مخفی نگاه میدارد.
حوادث دفتر دوم مربوط به دوران دانشآموزی یوزو است. در این زمان یوزو به بهانهی تحصیل، برای اولین بار از خانهی پدری دور شده است و در خانهی یکی از خویشاوندانشان اقامت دارد. یوزو در مدرسه با دوستان تازهاش، همان رفتار مشابه با خانواده را پیش میگیرد و به پنهان شدن در پس نقاب لودگی روی میآورد؛ اما برای نقشهاش مشکل بزرگی پیش میآید. یوزو متوجه میشود که همکلاسیاش تاکهایچی، میتواند دروغهایش را بفهمد و تظاهر کردن در مقابل تاکهایچی هیچ سودی ندارد. به همین خاطر یوزو تلاش میکند هر طور شده تاکهایچی را نزدیک خودش نگه دارد و تا به خاطر دوستیشان هم که شده رازش در سینهی تاکهایچی در امان بماند. یوزو در این زمان برای اولین بار با آثار نقاشان بزرگی مانند مودیلیانی آشنا میشود و تلاش میکند با تقلید از تکنیک آنها خودنگارهای ترسیم کند و حقیقت وجودش را به تصویر بکشد؛ نتیجهی کار به قدری سیاه و هولناک است که یوزو طرحهایش را دور از چشم همگان در گوشهای پنهان میکند و پس از مدتی آنها را دور میاندازد.
دوران دانشجویی یوزو پر از مستی و محبوبیت، به ویژه در میان زنان است. یوزو در این زمان با هوریکی آشنا میشود؛ هوریکی نقاشی مبتدی است که بیشتر وقتش را در میخانهها میگذراند و دغدغهای برای زندگی ندارد.
دفتر سوم دوران زوال یوزو است. یوزو در این دوران تمام دارایی و احترامش را از دست داده است و از دانشگاه اخراج شده است. یوزو در این سالهای باقیمانده از زندگیش، تنها برای ملاقات هر شبه با زنان و نوشیدن الکل در کافهها زندگی میکند؛ او و هوریکی شبهای بسیاری را در کافهها و خیابانها به نوشیدن الکل میگذارنند. یوزو که برای مدت زمان بسیار کوتاهی طعم سعادت و زندگی با عشق را چشیده است، رفته رفته به لبهی پرتگاه نزدیکتر میشود و خودش را برای سقوط از انسانیت آماده میکند.
نهآدمی یکی از مهمترین آثار ادبیات ژاپن است؛ کتابی که بیش از هر چیزی به خاطر متن مالیخولیایی و فاخرش شهرت دارد و توانسته به خوبی از پس به تصویر کشیدن زوال انسانیت بربیاید.
نهآدمی داستانی بسیار عمیق، دردناک و واقعی است. این کتاب زیبا هر چند بدبینانه و پر از افسردگی است؛ اما برای همه خواندش ضروری است؛ زیرا برای هر یک از ما مهم است که بفهمیم و احساس کنیم یک انسان دیگر وقتی دچار افسردگی میشود یا میل به تنهایی دارد، دقیقا چه چیزهایی را تجربه میکند. نهآدمی برای همه انسانهایی است که قلبی با احساس دارند و دلسوز و همدل هستند.این کتاب بسیار استادانه و عالی نوشته شده است. نویسنده از تجارب شخصی برای نوشتن این کتاب استفاده کرده است. میتوان گفت که دازای این کتاب را زندگی میکرد با خواندن این داستان همزمان چندین احساس مختلف را تجربه خواهید کرد. ترسها و افکار درونی شخصیت اصلی را میتوانید ببینید که که بین گذشته و حال گرفتار شده است و هر روز با جامعه و هر نوع آیندهای بیگانه میشود. این کتاب به خوبی نشان میدهد که بین آنچه دیگران در مورد شما فکر میکنند و آنچه شما در مورد خودتان فکر میکنید فاصلهی بسیاری وجود دارد.
[1]- نهآدمی، اوسامو دازای، ترجمهی مرتضی صانع، نشر کتاب فانوس.
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.