کتاب مونالیزای ادبیات
کتاب مونالیزای ادبیات
1 عدد
حقیقت این است داستانی که هوراشیو شب به شب در تماشاخانه ای از تماشاخانههای این کره خاکی بازگو کرده است تنها تماشاگران آن را شیفته خود نساخته، بلکه ذهن های نقاد را هم درگیر خود کرده است. با شکسپیر و به خصوص با هملت تئاتر بار دیگر به موضوع تفکر تبدیل می شود هملتی که، دانشجوست هملتی که با کتاب به صحنه میآید و هملتی که در نطقهایی طولانی از بودن و نبودن سخن میراند اما بیش از اینها شاید استعاره هملت از «بازنمایی تا این حد تأمل برانگیز شده باشد. تصویری که در «آینه» هملت بازتابیده است ذهن نقاد را به تأمل در خود و در محیط پیرامون خود وا می دارد اما چگونه تأملی؟ به عبارت دیگر هملت به هوراشیوی خود چه شیوه ای از «بازنمایی» را آموخته است؟ هدف نمایش از آغاز چنین بوده و هنوز هم هست که اگر بتوان گفت آینه ای در برابر طبیعت نگاه دارد پرده سوم صحنه دوم هملت میخواهد نمایشش طبیعی باشد و از بازیگران تمنا میکند که نعره نکشند. اما او در صحنه بعدی هنگامی که تله موش اجرا می شود تا «وجدان» شاه را به دام اندازد نشان میدهد که منظورش از «طبیعت» به واقع چه بوده است آینه ای که هملت در برابر شاه نگاه می دارد آینه ای است که واقعیت وضع موجود را بر او و بر ما آشکار میکند، باری اینچنین نوشتن از هملت یا خلق مجدد او سرآغازی میشود برای نوشتن از جهان چنانکه در هر عصری پدیدار شده است.
پشت جلد