کتاب زمین
کتاب زمین
2 عدد
زمین کوهپایه. روز. بیرونجا
تصویر نزدیک از یک خُرده زمین دار ولایتی که به جایی دور نگاه میکند؛ از دید او زن و مردی ولایتی را میبینیم که از بسیار دور میآیند. پیداست که مردم آن سوی بلندیاند؛ هر کدامشان خُرده باری به پشت بسته. بچهی چهار پنج ساله ای که دستش در دست زن است همپای آنها میآید. تند میکنند و گویی هدفی مشخص دارند خُرده زمین دار نامش اروج آقا ـ از کنار چیر و دروازه ی، زمینش و کنار به کنار دکهی کوچکش برمیگردد نگاهی به زنش میکند - نامش محترم که اینک با کنجکاوی از در عمارت به ایوان آمده و در پاسخ نگاه پرسش آمیز زن، دوباره نگاهش میرود به سوی آنها که حالا نزدیکتر شدهاند.