کتاب رویایی به شب نیمه تابستان
کتاب رویایی به شب نیمه تابستان
مجلس یکم
(سرسرایی در کاخ نیسیوس، دوک آتن)
(تبسبوس و هیپولیتا وارد میشوند. فیلاستریت و ملازمان از پی آنها.)
نیسیوس اکنون ای هیپولیتای فریبا، ساعت زفاف ما به تندی فرا میرسد. چهار روز شادگین تا ماه نو فراز آید. لیک، آه، به گمانم چه کند میجنبد این ماه پیر آفل! او تمناهای مرا دست دست میکند، به سان یکی نامادری یا بیوهای، که در ملالی دیرپای، به پرداخت مرده ریگ مردی جوان.
هیپولیتا چهار روز زودا که غرقه خواهند شد در دل شب، و چهار شب زودا که برگذرند از زمان به رؤیایی؛ و آنگاه، ماه، به سان قوس نقره گین نو، خمیده، از ملکوت، شب سور زفاف ما را به نظاره خواهد نشست.