کتاب شاهکار | نشر نگاه

نویسنده: امیل زولا

«گوش کن دوست من، وقتی یکی از آن آدم‌های خودنما بتواند نیم تنه‌ای مثل آن یکی که آنجاست بسازد تازه می‌تواند از این پله‌ها بالا بیاید تا با هم گپی بزنیم.»

با ته قلم مو به یک مطالعه از یک پیکر برهنه که به دیوار نزدیک آویخته بود اشاره کرد. تصویر واقعاً پرشکوه و سرشار از وسعت و تنوع رنگ‌آمیزی استادانه بود. کنار این تصویر چند تکه‌ی ستودنی دیگر هم بود؛ پای یک دختر که حقیقت‌نمایی ظریفش بسیار عالی بود و تنه‌ی یک زن که پوستش چون اطلس لرزان می‌نمود. در لحظاتِ نادر خشنودی خویش از آن چند اتود، که تنها اتودهایی بودند که او را راضی می‌کردند، احساس غرور می‌کرد. این اتودها خبر از تولد نقاشی بزرگ می‌داد، هنرمندی با قريحه‌ای ستودنی که ضعف ناگهانی و توضیح‌ناپذيرِ سترونی و ناتوانی از کار بازش می‌داشت.

صفحه ۶۱

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب شاهکار | نشر نگاه

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

چطور می‌توان دوستی‌های ارزشمند را نجات داد؟

مروری بر کتاب کودک دعوای دوست‌های صمیمی نوشته‌ی فرانسس ایتانی

شاهد کامل صدا ندارد

مروری بر کتاب باقی‌مانده‌های آشویتس نوشته‌ی جورجو آگامبن

همه چیز سیاه است حتی مبارزه علیه سیاهی

مروری بر کتاب زن زیادی نوشته‌ی جلال آل احمد

کتاب های پیشنهادی