کتاب دلم برای آقای داگر می سوزد

نویسنده: مریم زندی

خواب

ما را کنار سیب وحشی نشاندند 

ما دل دیدن ورم‌های توخالی سیب وحشی را نداشتیم، 

و پای نگرفتیم.

ما را به جنگل‌های پرباران بردند، 

در آنجا شهد گل کم بود و رگبار همیشگی 

و پای نگرفتیم.

ما را کنار نخود گل‌دار ساحلی نشاندند، 

بر شن‌های ناپایدار ساحلی 

ما با ریشه‌های کم و بس ظریف، پای نگرفتیم.

ما را بر دامنه‌ی خانه‌ی خورشید نشاندند. 

اگرچه که هر صبح شمشیر نقره‌ای را بر دهانه‌ی خانه‌ی خورشید می‌دیدیم، 

ولی پای نگرفتیم. 

ما را کنار عظیم‌ترین شمعدان چند شاخه‌ی دنیا نشاندند، 

ولی او ما را دلتنگ می‌کرد، 

زیرا که شکوفه‌اش چند ساعتی بیش، نمی‌پائید، 

پس پای نگرفتیم.

صفحه ۱۹

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب دلم برای آقای داگر می سوزد

متاسفانه این کتاب موجود نیست
  • نام کتاب: دلم برای آقای داگر می سوزد
  • ناشر : نظر
  • تعداد صفحات: 80
  • شابک: 9786000488260
  • شماره چاپ: 1
  • سال چاپ: 1396
  • نوع جلد: شمیز
  • دسته بندی: شعر فارسی
  • امتیاز:
    (1 نفر)

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

درس خواندن در مدرسه‌ی بزرگ خلاقیت

مروری بر کتاب نوشتن خلاق نوشته‌ی گابریله لوسر ریکو

شاهد کامل صدا ندارد

مروری بر کتاب باقی‌مانده‌های آشویتس نوشته‌ی جورجو آگامبن

خانه‌ی ابر و هنر

معرفی کتاب کودک خانه‌ی ابر و هنر نوشته‌ی مارسیا ویلیامز

کتاب های پیشنهادی