کتاب خیانت اینشتین
کتاب خیانت اینشتین
1 عدد
در تاریکی، بمب منفجر میشود. هیاهو، لرزش، کمبود هوا، بادهای تند، دود، اینطور به نظر میرسد که آخر دنیا و حیات است.
سپس نور آرام به ساحل برمیگردد.
ولگرد و اُنیل را میبینیم در کنار هم، روزنامه در دست.
در این روز ماه اوت ۱۹۴۵ هوا بسیار روشن است.
دو مرد، بیاعتنا به اختلافاتشان در آغوش هم میپرند.
ولگردپیروز شدیم! پیروز شدیم!
اُنیلآمریکا پیروز شده. ما قویتریم. ژاپن داغون شد.
ولگردیک گیلاس میزنین؟
اُنیلنه در وقت کار.
ولگردچی میگین؟
اُنيلباداباد، حق با شماست. اگه امروز نخورم کی بخورم؟ بعدش هم تشنمه.
درحالیکه ولگرد در ساکش پی لیوان میگردد، اُنيل بطری را میقاپد و بدون اینکه منتظر شود سر میکشد. ولگرد متعجب نگاهش میکند.
صفحه ۵۱