کتاب اگنس
کتاب اگنس
مثل چندین روز گذشته در کتابخانه عمومی نشسته بودم و با شمارههای قدیمی شیکاگو تریبون را میخواندم که برای اولین بار اگنس را دیدم. آوریل سال گذشته بود. در تالار بزرگ مطالعه رو به رویم نشست، حتماً اتفاقی. بیشتر صندلیها اشغال بود. بالشی آورده بود تا زیرش بگذارد، بالشی اسفنجی. جلویش، روی میز، یک دسته کاغذ گذاشت، کنار کاغذها چند کتاب، دو یا سه مداد، یک مداد پاککن، یک ماشین حساب جیبی. سرم را که از روی روزنامه بلند کردم، نگاهم به نگاهش افتاد. نگاهش را انداخت پایین، کتابی را که روی کتابهای دیگر بود برداشت و شروع کرد به مطالعه. سعی کردم تا عنوان کتابهایی را که با خودش آورده بود، بخوانم. انگار متوجه شد و کتابهای روی هم چیده را با چرخش آرامی به طرف خودش کشید.
دارم کتابی درباره واگنهای لوکس راهآهن آمریکا مینویسم و آن روز داشتم اظهارنظر سیاستمداری درباره استفاده از نیروی نظامی در اعتصاب کارگران پولمن را مطالعه میکردم.
صفحه ۱۳