کتاب شب زمین
کتاب شب زمین
1 عدد
آلبر کامو به رُنه شار
رُنهی عزیزم،
این مدت با خانوادهی پولژ کمی منتظرتان بودیم. بهتر بگویم، امیدوار بودیم بیایید. اما حداقل سحرخیزان به دستم رسید و باز هم بابت لطفتان صمیمانه متشکرم.
اگر آمده بودید، میتوانستید ببینید که درختان بادام این دیار چگونه یکشبه به شکوفه نشستند. بهارِ اینجا، هرچند هنوز کاملاً از راه نرسیده، شما را با خیلی چیزها آشتی میدهد.
از گفتوگویتان با براک خیلی خوشم آمد. علاقه و احترامتان را به او درک میکنم، هم نقاش است، هم انسان. در میان این هیاهوی زوالها، آثارش بیوقفه در حال پیشرفت است، زیرا بهطور انحصاری و جدی در خدمت آنها بوده. این امر شادی را دفع نمیکند، بلکه برعکس. این جملهی نیچه را به یاد بیاورید: «عشقِ سهمگین به خویشتن.»
صفحه ۱۹۵