کتاب مولانا و حکایت رنج انسان

نویسنده: ناصر مهدوی

ای باد بی‌آرام ما، با گل بگو پیغام ما     ای گل گریز اندر شِکّر چون گشتی از گلشن جدا 

‌ای گل ز اصل شکری، تو با شکر لایق‌تر     شِکّر خوش و گل هم خوش و از هر دو شیرین‌تر وفا 

رخ بر رخ شِکّر بنه، لذت بگیر و بو بده      در دولت شِکّر بجه از تلخی جور فنا 

در این غزل زیبا، باد بی‌آرام می‌تواند پیام و الهام معنوی خداوند باشد که انسان را خطاب می‌کند و گل نیز نمادی از انسان است که اسیر این جهان محنت زده شده و با تصورات و تلقی‌های غلط از اصل خویش و از شهد و شکر روحانی دور افتاده است. آنگاه خداوند به او خطاب می‌کند که حیف است چنین وجود لطيف و گرانبهایی به جای همنشینی با شِکّر و گلستان، در تاریکی و زندان ذهنیت نادرست خود اسیر شود و چوب زیان را بر سر خود بکوبد. وقتی این گُل، گلشکر می‌شود که رخ بر رخ عقل چاره‌ساز خود نهد و از افکار منفی و ناصواب و قضاوت‌های ناحق و نادرست چه در مورد انسان‌ها و چه در مورد جهان و خداوند و چه در مورد خویشتنِ خویش پرهیز کند.

صفحه ۸۵

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب مولانا و حکایت رنج انسان

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

قتل خانوادگی، نفت و اف‌بی‌آی

مرور و بررسی کتاب قاتلان ماه گل اثر دیوید گرن

این غذا زرافه و لاکپشت دارد

معرفی کتاب کودک خوراک زرافه با سالاد لاک‌پشت نوشته‌ی رضا دالوند

رأی سفید، هجو سیاه

مروری بر کتاب بینایی نوشته‌ی ژوزه ساراماگو

کتاب های پیشنهادی