کتاب سرنوشت یک مرد
کتاب سرنوشت یک مرد
مردی که طاقت تحمل همة سختیها و مصائب را خواهد داشت، وقتی که از جلو چشمانم دور میشدند، آنها را با اندوه فراوان نگاه میکردم. شاید پس از جدایی ما همه چیز آنها به خوبی و خوشی بگذرد. بعد از آنکه مسافت کوتاهی از من دور شدند پسرک به طرف من برگشت و دستهای کوچک سرخ رنگش را برایم تکان داد.
ناگهان احساس کردم که دستی قلبم را به شدت فشرد، فوراً رویم را برگرداندم. خیر، نه تنها او هنگام خواب اشک میریزد، بلکه این پیرمردی که موهایش در طول جنگ سفید شده است، هنگام روز و ساعتهای بیداری هم میگرید. ولی مهم آن است که میتواند به موقع از ریزش اشک خودداری کند. آری مهمترین مساله آن است که نباید قلب طفل را آزرد. حتی نباید گذاشت که کودک اشکهای خشک و سوزان را روی گونه مردی مشاهده کند.
نقل از کتاب هفته
ترجمة ماه ملک بهار
صفحه ۵۵